ختنه
پریشب که ما شمال بودیم بابات زنگ زد گفت که کسری بی دلیل گریه میکنه. پستونک میخوره امّا شیر مامانش رو نمیخوره. خلاصه ساعت یازده اینطورا بود که زنگ زد گفت کسری رو بردیم دکتر گفتش زود ختنش کردید دردش گرفته. آخه وقتی یه روزه بودی ختنت کردن. ...
نویسنده :
پریا(دختر عمو)
21:06